معروف‌ترین فیلمبرداری‌های سینما و تلویزیون | فیلیماتو
logo دریافت اپلیکیشن فیلیماتو
معروف‌ترین فیلمبرداری‌های سینما و تلویزیون

فیلمبرداری، هنر ثبت تصاویر فراتر از واقعیت است؛ زبانی بصری که به کمک آن، احساسات، فضاها و مفاهیم عمیق به تماشاگر منتقل می‌شود. در طول تاریخ سینما و تلویزیون، آثاری خلق شده‌اند که نه تنها به واسطه داستان‌گویی قوی بلکه با هنر بی‌نظیر فیلمبرداری، در ذهن‌ها ماندگار شده‌اند. در این مقاله، نگاهی می‌اندازیم به برخی از معروف‌ترین فیلم‌ها و سریال‌هایی که فیلمبرداری خیره‌کننده‌ای دارند.

همشهری کین (Citizen Kane)؛ انقلابی در زبان بصری

فیلم افسانه‌ای «همشهری کین» (Citizen Kane) به کارگردانی اورسن ولز در سال ۱۹۴۱، نقطه عطفی در تاریخ فیلمبرداری سینما بود. گرگ تولند، فیلمبردار فیلم، با استفاده خلاقانه از عمق میدان زیاد، نورپردازی پرکنتراست و زوایای غیرمعمول دوربین، موفق شد شکلی نو از روایت تصویری را خلق کند. یکی از دستاوردهای برجسته فیلم، تکنیک عمق میدان (Depth of Field) بود که در آن تمام سطوح تصویر — از پیش‌زمینه تا پس‌زمینه — به طور همزمان در فوکوس کامل قرار داشتند. این شیوه به تماشاگر اجازه می‌داد هم‌زمان چندین رویداد را در قاب دنبال کند و داستان پیچیده‌تر و چندلایه‌تری تجربه کند. «همشهری کین» همچنان به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین نمونه‌های فیلمبرداری در تاریخ شناخته می‌شود.

فیلم Oppenheimer؛ انفجار در دل تصویر

کریستوفر نولان همواره به‌عنوان یکی از پیشگامان تکنیک‌های بصری در سینما شناخته می‌شود و در «اوپنهایمر» (Oppenheimer) بار دیگر شاهکار خود را در فیلمبرداری به رخ کشید. همکاری نولان با هویته ون هویتما (مدیر فیلمبرداری) منجر به خلق تصاویری شد که حس اضطراب و عظمت علمی دوران بمب اتم را به طرز ملموسی منتقل می‌کند. استفاده از IMAX سیاه و سفید، کنتراست‌های شدید نور و سایه و عمق میدان کنترل‌شده در نماهای داخلی، ترکیبی بی‌نظیر از سینمای کلاسیک و مدرن ایجاد کرده است. صحنه‌های انفجار در فیلم بدون استفاده از CGI و تنها با جلوه‌های واقعی فیلمبرداری شده‌اند که تاثیرگذاری حسی فیلم را دوچندان می‌کند. فیلمبرداری «اوپنهایمر» نمونه‌ای از تعهد به زبان تصویر به عنوان عنصر اصلی روایت است.

بردمن (Birdman)؛ یک پرواز بلند با یک برداشت

فیلم «بردمن» (Birdman) ساخته الخاندرو گونسالس ایناریتو، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های فیلمبرداری مدرن به حساب می‌آید. امانوئل لوبزکی، فیلمبردار اثر، با طراحی نمایشی شبیه به یک برداشت بلندِ بی‌وقفه، موفق شد حس اضطراب، فشار روانی و گذر زمان را به بهترین شکل منتقل کند. با استفاده از حرکات پیچیده دوربین و نورپردازی دقیق، لوبزکی موفق شد بین فضای رئال تئاتر و دنیای ذهنی شخصیت اصلی (با بازی مایکل کیتون) پلی ایجاد کند. این نوع فیلمبرداری که به شدت به ریتم و حرکت وابسته بود، یک تجربه‌ی نفس‌گیر برای تماشاگر ایجاد کرد و جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را برای لوبزکی به ارمغان آورد.

فیلم انگاشته (Tenet – 2020)؛ شاهکار تکنیکی کریستوفر نولان

«انگاشته» یکی از پیچیده‌ترین فیلم‌های سینمایی است که در آن فیلمبرداری نقشی اساسی در درک داستان بازی می‌کند. هویته ون هویتما، فیلمبردار برجسته این اثر، با استفاده از فرمت IMAX و فیلم ۷۰ میلی‌متری، تصاویری فوق‌العاده با کیفیت خلق کرد. نکته بی‌نظیر فیلمبرداری در Tenet مدیریت حرکات معکوس در صحنه‌هاست؛ صحنه‌هایی که برخی شخصیت‌ها و اشیا به سمت عقب حرکت می‌کنند، اما دیگر بخش‌های تصویر رو به جلو جریان دارند. ون هویتما این جلوه را بدون تکیه زیاد بر CGI و با فیلمبرداری واقعی به تصویر کشید که دستاوردی بزرگ در دنیای سینما به شمار می‌آید. ترکیب کنتراست‌های شدید نوری، فضاهای شهری مدرن و حرکت‌های دوربین فوق دقیق، انگاشته را به نمونه‌ای از فیلمبرداری خلاقانه و نوآورانه در دهه‌ی اخیر تبدیل کرده است.

فیلم فانوس دریایی (The Lighthouse – 2019)؛ روایتی سورئال در قاب‌های سیاه‌وسفید

«فانوس دریایی» ساخته‌ی رابرت اگرز، نمونه‌ای شگفت‌انگیز از فیلمبرداری کلاسیک و هنری است. جارین بلاشکه به عنوان فیلمبردار، با انتخاب نسبت تصویر 1.19:1 که یادآور فیلم‌های اوایل قرن بیستم است، فضای تنگ و محدود شخصیت‌ها را به شکلی استادانه منتقل می‌کند. استفاده از سیاه‌وسفید خالص و نورپردازی سخت باعث شده بافت‌ها، چهره‌ها و محیط خشن و نمور فانوس به طرز بی‌نظیری واقعی و تاثیرگذار به تصویر کشیده شود. در The Lighthouse، هر نما با دقت فوق‌العاده در ترکیب‌بندی ساخته شده تا حس سرگیجه، انزوا و جنون را منتقل کند. فیلمبرداری این اثر آن‌قدر هنرمندانه است که گویی هر فریم یک عکس موزه‌ای ارزشمند است. فانوس دریایی نمونه‌ای بارز از قدرت سینمایی است که تنها از طریق کنترل تصویر می‌تواند داستانی روان‌شناختی و پرتنش روایت کند.

فیلم Barbie؛ رنگ، حرکت و تخیل بی‌پایان

فیلم «باربی» (Barbie) به کارگردانی گرتا گرویگ با فیلمبرداری رودریگو پریتو جان گرفته است. این فیلم که دنیایی خیالی و فانتزی را به تصویر می‌کشد، به طرز هوشمندانه‌ای از رنگ‌های اشباع‌شده، ترکیب‌بندی‌های آگاهانه و طراحی صحنه‌های رنگارنگ بهره می‌برد. پریتو توانسته است با نورپردازی خلاقانه و استفاده از لنزهای مناسب، فضای بین خیال و واقعیت را محو کند. در «باربی»، هر قاب مانند یک تابلوی نقاشی طراحی شده تا شخصیت‌ها و داستان در دنیایی از تخیل غوطه‌ور شوند. این نوع فیلمبرداری جسورانه و در عین حال حساب‌شده، نقش مهمی در موفقیت فیلم ایفا کرد و اثری چشمگیر خلق نمود که به راحتی از حافظه بصری مخاطب پاک نمی‌شود.

فیلم Poor Things؛ سبکی شاعرانه در ترکیب تصویر و داستان

فیلم «چیزهای بیچاره» (Poor Things) به کارگردانی یورگوس لانتیموس، یکی دیگر از نمونه‌های درخشان فیلمبرداری در سال‌های اخیر است. رابی رایان، مدیر فیلمبرداری فیلم، با انتخاب فرمت ۳۵ میلی‌متری و بازی با لنزهای واید، توانست یک فضای اکسپرسیونیستی و فراواقعی خلق کند که با جهان عجیب و غریب فیلم کاملاً هماهنگ است. نورپردازی‌های جسورانه، استفاده از رنگ‌های برجسته و کنتراست‌های شدید باعث شده هر فریم این فیلم شبیه یک نقاشی به‌نظر برسد. بازی هوشمندانه با زاویه‌های غیرمتعارف دوربین و عمق میدان کم، تجربه‌ای بصری خاص برای تماشاگر ایجاد کرده که هم‌زمان هم گرم و هم نگران‌کننده است.

سرگیجه (Vertigo)؛ بازی با ادراک بیننده

«سرگیجه» (Vertigo) ساخته آلفرد هیچکاک، از آن دسته فیلم‌هایی است که در تعریف مدرن فیلمبرداری نقش کلیدی داشته‌اند. رابرت برکز، مدیر فیلمبرداری فیلم، تکنیکی معروف به «دالی زوم» یا «افکت سرگیجه» را معرفی کرد؛ حرکتی همزمان از دوربین به عقب با زوم روی سوژه که موجب ایجاد حس بی‌ثباتی و سرگیجه در تماشاگر می‌شود. استفاده از رنگ‌های نمادین مانند سبز، قرمز و آبی در فیلم نیز ابزاری برای القای مفاهیم روانشناختی پیچیده بود. بازی بی‌نظیر با نور، ترکیب‌بندی‌های خاص و حرکت‌های ظریف دوربین، باعث شد «سرگیجه» به یکی از نمونه‌های طلایی فیلمبرداری در تاریخ سینما تبدیل شود.

سریال The Last of Us؛ آخرالزمان در قاب‌های هنری

سریال «آخرین بازمانده از ما» (The Last of Us) که اقتباسی از بازی ویدیویی محبوب به همین نام است، با فیلمبرداری بینظیرش استاندارد جدیدی برای سریال‌های آخرالزمانی تعریف کرد. کاترین استدمن و ایبن بولتر، دو مدیر فیلمبرداری اصلی این پروژه، با استفاده از نور طبیعی، نماهای واید از چشم‌اندازهای ویران‌شده و طراحی نورپردازی پرجزییات در فضاهای بسته، موفق شدند حس ترس، امید و تنهایی را به شکلی ملموس منتقل کنند. یکی از ویژگی‌های برجسته فیلمبرداری این سریال استفاده از رنگ‌بندی ملایم و خاکستری برای القای حس فرسودگی جهان بود، که کاملاً با تم داستان همخوانی داشت.

سریال True Detective: Night Country؛ تاریکی درون قاب

فصل چهارم سریال «کارآگاه حقیقی» با عنوان «کشور شب» (Night Country) به کارگردانی ایزابل سانچز، تصویری تاریک و بی‌نهایت جذاب از آلاسکای یخ‌زده ارائه می‌دهد. فیلمبرداری این فصل توسط فردریک الیوا انجام شده و یکی از ویژگی‌های اصلی آن، استفاده از نورهای سرد، مه غلیظ و عمق میدان‌های کوتاه برای ایجاد فضایی سنگین و مرموز است. حرکات دوربین آرام و حساب‌شده، به همراه ترکیب نور طبیعی با نورهای مصنوعی ملایم، باعث شده بیننده حس کند خود در دل زمستان بی‌پایان آلاسکا گرفتار شده است. این فیلمبرداری کمینه‌گرا به طرز موثری به القای تم‌های روانشناختی سریال کمک می‌کند.

فیلمبرداری، جان‌بخش تصویر

مرور این آثار نشان می‌دهد که فیلمبرداری تنها ابزاری برای ثبت تصاویر نیست، بلکه روح سینماست. با بهره‌گیری هوشمندانه از ترکیب‌بندی، نورپردازی، لنز، رنگ، حرکت و تکنیک ‌های فیلمبرداری، فیلمسازان موفق شده‌اند جهان‌هایی خلق کنند که تماشاگر را کاملاً درگیر خود می‌کند. از انفجارهای واقعی در «اوپنهایمر» تا رنگ‌های خیال‌انگیز «باربی»، از دنیای بی‌روح «آخرین بازمانده از ما» تا فضای اکسپرسیونیستی «چیزهای بیچاره»، این آثار ثابت می‌کنند که فیلمبرداری، شعر بی‌کلام سینماست.

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟