خلاصه داستان: این داستان در سال 1998 اتفاق می افتد، این داستان اصلی رازهای عمارت اسرارآمیز اسپنسر و شهر بدبخت راکون را بررسی می کند. داستان فیلم در شهر خیالی راکون سیتی، جایی که شرکت بزرگ و شرور «امبرلا» در آن فعالیت میکند، جریان دارد. فیلم به ماجراهای گروهی از شخصیتها میپردازد که تلاش میکنند از خطرات و تهدیدات ترسناک ناشی از آزمایشات نامناسب این شرکت جان به در ببرند.
خلاصه داستان: داستان درباره یک روبات به نام "روزی" است که به طور تصادفی در یک جزیره دورافتاده پیدا میشود. روزی به عنوان یک روبات هوشمند طراحی شده است تا به کارهایی مانند جمعآوری دادهها و انجام وظایف کمک کند، اما او به تدریج یاد میگیرد که چگونه با محیط طبیعی اطرافش سازگار شود.
با گذشت زمان، روزی با حیوانات جزیره دوست میشود و به آنها کمک میکند، در حالی که از چالشهای مختلفی که در طبیعت وجود دارد، عبور میکند. این داستان به موضوعاتی همچون دوستی، پذیرش تفاوتها، و ارتباط انسان و فناوری میپردازد و نشان میدهد که چگونه یک روبات میتواند حس همدلی و ارتباط عاطفی با موجودات زنده برقرار کند.
خلاصه داستان: مانل از یک بیماری هاری مانند که سیاره زمین را فرا می گیرد، پناه می گیرد تا اینکه مجبور به ترک و ملاقات با همراهان غیرمحتمل اما ضروری در سفر می شود.